فیلم سینمایی از خودم خسته شدم 2021-05-04

نقد و بررسی فیلم Out of My Mind ملودی سکوت گیمفا

البته این فیلم نسبت به بسیاری از فیلم‌های موزیکال دیگر، موسیقی را به شکلی ملایم به‌کار برده‌است. درواقع در این فیلم شما کمتر شاهد قطعات موسیقی طولانی و خسته‌کننده خواهیدبود. اما در عوض تکیه‌کلام‌های کوتاهی که به صورت آوازی توسط بازیگران اجرا می‌شود در فیلم، فراوان است و این به‌هیچ‌وجه زننده نیست. همانطور که می‌دانید آریانا گرانده خواننده معروفی است، که تعداد قابل‌توجهی از بزرگان موسیقی او را موردتحسین قرار داده‌اند. در این فیلم این خواننده جوان و زیبا تمام توان خود را برای خواندن آهنگ‌هایی که بنا به گزارش‌ها آوازشان به صورت زنده در صحنه فیلمبرداری ضبط شده‌است، به کار می‌بندد. البته گرانده علاوه‌بر صدا و آواز شندینی‌اش، بسیار روان و دلچسب بازی می‌کند.

غلامحیدری در این نمایش یک شخصیت یاغی خلق می‌کند، یکی که تنگه وحشت بزرگ شده و روی خشت قلعه پس‌افتاده؛ محصول گناه و شر اما عاشق زندگی، بدون لکه‌ای شرارت. شخصیتی که او می‌سازد تعارض بود و نمود است، بچه جنوب شهر که با سینما رشد کرد، عاشق شد، رؤیا بافت، حتی حرفش را با یک سکانس از سینما به معشوق زد. این شخصیت با تکانه‌های روانی که در زندگی می‌بیند باید در خلاف و جرم قد می‌کشید؛ اما سینما دستش را گرفت، حتی زمانی که گورخواب بود و دیگر از دنیا و آدم‌هایش فاصله گرفت، عشق سوخته و سنگ قبری شکسته نجاتش داد. نمایشنامه‌نویس در تک‌گویی پایانی به مسیر اشتباه آمده اشاره می‌کند و اینکه سینما؛ همین آدم‌های دور و اطرافمان هستند، همین‌هایی که نمی‌بینیم چرا که چشممان به آدم‌های روی پرده است. او تجربه زیسته‌اش را به ما می‌گوید، آدم‌های بیرون پرده همان‌ها که به پرده نقره‌ای راه نبردند دیدنی‌تر بودند با دردها و رنج‌ها و زخم‌ها و عشق‌هایشان. قضیه جایی جالب‌تر می‌شود که نمایشگاه توماس به‌شکلی غافلگیر کننده موفق می‌شود و سیگنه نمی‌تواند حسادت عمیقش را از اینکه خود مرکز توجه جمع نیست، پنهان کند.

برای مثال فیلم از همان ابتدا سعی دارد با نمایش خانم دکتری که جدیدا به کادر مدرسه اضافه شده اعلام کند که ملودی بسیار باهوش است و لیاقت حضور در کلاس ششم در کنار کودکان عادی را دارد. اما چنین چیزی در رابطه‌ی مابین او و ملودی ابدا نمایش داده نمی‌شود. فیلم قصه دختری جوان به نام سیگنه را روایت می‌کند که با شغل پیشخدمتی یک زندگی کاملا معمولی را پشت سر می‌گذارد. با همخانه‌ای معمولی به‌نام توماس که مثلا هنرمند است و با وسایل دزدی چیدمان‌های مثلا هنرمندانه خلق می‌کند. هردو کمی خل و غیرعادی‌اند و رفتارهایی ازشان سر می‌زند که خوشایند به‌نظر نمی‌رسند.

این یکی از مواردی است که سینتیا اریوو در همان اوایل با نوع بازی و فیزیک بدنی و انزوای قابل‌لمس خود نشان می‌دهد. این تصویر به‌طور اساسی، تضاد قابل‌توجهی با صدای آواز خواندن بسیار رسا و جذاب او ایجاد می‌کند، که پنجره‌ای را به روی وجود درونی او باز می‌کند. صدا و آوازهای سینتیا اریوو هم در فیلم شرور به یک برگ برنده تبدیل شده‌است. درحقیقت این از جمله مواقعی است که مخاطب می‌تواند راحت‌تر با شخصیت غریب الفابا ارتباط برقرار کند. اینجاست که با وجود منزوی بودن الفابا و این موضوع که او نمی‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند، از طریق موسیقی و آواز خواندن به‌راحتی احساسات خود را نشان می‌دهد. نادر فلاح در طراحی و کارگردانی باتوجه‌به اقتضائات صحنه سالن شیشه‌ای مجموعه نمایشی هما، تصویرسازی فرامتنی را می‌سازد.

احساس بی‌کفایتی و نامطلوب بودن الفابا پس از چندین تغییر شخصیتی قابل‌توجه، کمتر ملموس و متقاعدکننده می‌شود. علیرغم ادای آن به‌عنوان یک فیلم نوآورانه از یک متن کلاسیک، کمتر زمانی در تماشای شرور بیننده از نوآوری در سینمای اقتباسی شگفت‌زده می‌شود. در ادامه فیلم به گذشته برمی‌گردیم و زمانی که، الفابا با رنگ سبز و چهره‌ای متمایز به دنیا می‌آید. پدر و مادر او از دیدن این نوزاد عجیب شوکه می‌شوند و همین ظاهر متفاوت که کلیدواژه اصلی داستان و فیلم است، او را به کودکی منزوی و آسیب‌دیده تبدیل می‌کند.

روی پرده، ارجاعی به رضا موتوری مسعود کیمیایی دارد و خونی واقعی که از بیرون سینما بر پرده نقره‌ای افتاد. روایت اتفاقات و رویدادهای نمایش در جاهای مختلف صحنه به‌نوعی قرارداد با مخاطب تبدیل می‌شود که وقت اشاره به آن مخاطب به‌راحتی می‌تواند به آن رویداد ارجاع داده شود. به‌عنوان‌مثال گفتگوی یاور با دوستش آن هم شب روی پشت‌بام در مورد زنان زیبای سینمای جهان، یا نقطه کانونی دستگاه آپارات سینما، یا روایت جنگ و نفرین آن، جداشدن از سکو و ساختن مربع نوری وسط صحنه، زمان اجرای تعزیه و... او با صندلی سوخته سینما هم چند میزانسن می‌سازد، آن هم دقیقاً وقتی که شخصیت از درون می‌سوزد و زندگی‌اش وارد مرحله دیگری می‌شود، از جمله وقتی که دوستش زمان جنگ در سوسنگرد در ماشینی آتش گرفته و می‌سوزد. این گفته معروف که آنجا که سخن از گفتن بازمی‌ماند، موسیقی آغاز می‌شود؛ در فیلم موزیکال شرور کاملا مشهود است. اگر از طرفداران بزرگ موسیقی و فیلم‌های موزیکال هستید، بدون‌شک از تماشای شرور لذت بیشتری خواهیدبرد.

نمایشنامه‌ای در ستایش کسانی که زندگی‌شان نمایشنامه نشد

بازیگران فیلم شرور از آریانا گرانده گرفته تا میشل ییو می‌درخشند. آریانا گرانده با مژه‌های بلند و لباس‌های عروسکی خود، سبک‌سری و انرژی گلیندا را زنده می‌کند. همانطور که گفتیم این هنرمند بازی بسیار روانی دارد، که هیچ‌چیز غیرواقعی در آن دیده نمی‌شود.

او یک همخانه‌ و شریک احساسی به‌نام توماس دارد که هنرمند است و با وسایل دزدی دکوراسیون هنرمندانه می‌چیند. بیننده به‎زودی متوجه می‌شود این دو نفر غیرعادی‌ و سرشار رفتارهایی ناخوشایند هستند. رفتارهایی که ممکن است هرکدام از ما در زندگی واقعی خودمان تجربه کرده باشیم؛ رفتاری که دوست نداریم دیگران متوجه‌اش شوند و تصویری از واقعیت خودمان که نمی‌خواهیم در جمع شکل بگیرد. یک فیلم کمدی،درام نروژی محصول سال 2022 به کارگردانی کریستوفر بورگلی با بازی کریستین کوجات تورپ، Eirik Sæther، Fanny Vaager ، Fredrik Stenberg Ditlev-Simonsen ، Sarah Francesca Brænne ولان. انسان‌ها سوژه‌هایی در حال رقابت برای بیشتر مطرح شدن و دیده‌ شدن توسط بقیه‌ی انسان‌ها هستند و فیلم  «sick of myself» به‌خوبی و با غافلگیری زیاد به این مقوله می‌پردازد. در یکی از دیالوگ‌های فیلم به «قربانی شدن» یا «قربانی بودن» به‌عنوان موضوعی داغ میان افراد به‌ویژه جوانان اشاره کرده است.

در حقیقت با وجود این فیلم ما باید به‌عنوان مخاطب زمان بیشتری را صرف درک عمیق‌تری از پیشینه الفابا کنیم و بفهمیم چرا او نسبت به وضعیت اسفناک حیوانات در از، تا این اندازه نگران است. ما باید بفهمیم که چرا الفابا که در طول این فیلم تا این اندازه مهربان و بی‌آزار است، در نهایت به جادوگر بدجنس غرب تبدیل می‌شود، که هیچ‌کس برای مرگ او سوگواری نمی‌کند. در فیلم همچنین توضیح داده می‌شود، که چرا گلیندا به‌عنوان جادوگر خوب معرفی می‌شود.

«حالم از خودم به هم می‌خوره» Sick of myself فیلمی است نروژی ساخته کریستوفر بورگلی، که سال گذشته جایزه بهترین فیلم بخش جنبی «نوعی نگاه» جشنواره فیلم کن را دریافت کرد. یک فیلم عجیب که مخاطبش را با خود به جاهایی که انتظارش را ندارد می‌برد. فیلم «Sick of Myself» از واقعی‌ترین نمودهای انسان معاصر است که در پوچی محض، مسیرهای جعلی و پرخطر اما زودبازده را برای یافتن معنای زندگی انتخاب می‌کند. این راه قرار است به خودویرانگری ختم شود و راه برگشتی هم ندارد. بورگلی در این فیلم تحسین‌شده در جشنواره‌ی کن، توانسته است تماشاگر را در وضعیتی مبهم و معلق نگه دارد و او را در ابهام و ناباوری از اقداماتی که در فیلم مشاهده می‌کند حبس کند.

همچنین تمرکزش بر آن است که در یک مقطع سنی نماند و دوباره به شخصیت راوی در امروز بازگردد. تنها جایی که از بازی فلاح قابل‌بحث است و نقد، لحظه اجرای نقش شمر تعزیه است که آن نوع بازی پیچیدگی‌های خاص دارد. صدای غنی و مخملی سینتیا اریوو زیر بار طرد شدن و تمسخرهای الفابا می‌شکند. الفابا که بیشتر توسط پدرش طرد شده و توسط دیگران موردتمسخر قرار می‌گیرد، از دوران کودکی به بعد با تفاوت‌هایش مبارزه می‌کند، یک مشکل وجودی که او را منزوی و عملا در یک حباب سبز استعاری محصور می‌کند.

کتاب «بیرون از ذهن من» به نویسندگی شارون ام دریپر رمان پرفروش است که در سال ۲۰۱۰ چاپ گردیده است. این رمان -فیلم هم اقتباسی از همین رمان است- که بیشتر رده‌ی سنی نوجوان را مخاطب قرار داده است؛ داستان زندگی دختری به نام ملودی را روایت می‌کند که فلج مغزی (Cerebral Palsy) است. اما او دختری بسیار باهوش است و متفاوت از دیگر کودکان استثنایی است. او به سرعت مطالبی که در مدارس استثنائی آموزش می‌دهند را یاد می‌گیرد و حتی تفریحش در خانه هم تماشای مستند‌های علمی است. این رمان پرفروش در ایران هم با نام‌های متفاوتی از جمله «بیرون از ذهن من»، «داستان ذهن من» و «ملودی سکوت» با ترجمه‌های گوناگون در دسترس و قابل تهیه می‌باشد. سیگن که به طور فزاینده ای تحت الشعاع شهرت اخیر دوست پسرش به عنوان یک هنرمند معاصر است که مجسمه هایی از مبلمان دزدیده شده خلق می کند، نقشه ای شرورانه برای بازپس گیری توجه شایسته خود در محیط Os...

تمثیل شرور هم به‌اندازه کافی صریح و هم مبهم است، که بتوانیم آن را با هر محیط سیاسی یا اجتماعی که بخواهیم، تطبیق دهیم. کاملا مشخص است که شاهکارهای جورج اورول تاثیر آشکاری بر کتاب مگوایر داشته‌اند. فرانک باوم و هم فیلم کلاسیکی به همین نام محصول سال 1939، منابع الهام اصلی این اثر هستند. فرانک باوم از نوشتن این کتاب، حمله به سیاست‌های اقتصادی آمریکا در اوایل قرن بوده‌است. به‌عبارت دیگر، تنش بین شرور و سرزمین خیالی از همیشه وجود داشته‌است. جهان بیش‌ازحد سوریال و عجیب است، و نمی‌توان آن را واقعی در نظر گرفت و حتما باید معنایی داشته‌باشد.

سیگنه نمی‌خواهد و یا شاید واقعا نمی‌تواند جلوی خودویرانگری‌اش را بگیرد. شاید نام صحیح‌تر این فیلم را بتوان «از خود بیمارشده» ترجمه کرد زیرا کاستی‌های انسانی و ناهنجاری‌های روح بشر در تک‌تک سکانس‌های فیلم قابل مشاهده است. فرایند تغییر چهره ظاهری سیگنه از جمله غافلگیری های جذاب فیلم است.

فیلم Out of My Mind با نام فارسی «بیرون از ذهن من» محصول جدیدی از کمپانی دیزنی است که موضوعی کمتر دیده شده را دستمایه قرار داده و به زندگی یک دختر فلج مغزی کلاس ششمی پرداخته است. نقطه‌ی شروع داستان جایی است که نمایشگاه توماس به طرز غیرمنتظره موفق می‌شود و سیگنه نمی‌تواند حسادت عمیق و بیمارگونه‌اش از این‌که خودش مرکز توجه جمع نیست را پنهان کند. بعد از این قرار است سیگنه دست به کارهایی بزند که به هر طریقی نظر جمع را به سوی خود بکشد؛ احمقانه‌ترین، خطرناک‌ترین و غیرعادی‌ترین راه‌ها برای شخصیت مهرطلب سیگنه برای جلب توجه و دلسوزی دیگران که قرار است جسم و روحش را نابود ‌کند. مخاطب از بدو ورود از دالان خاطره به کوچه‌های نوستالژی برده می‌شود، جایی که «سعید» در «دایی جان ناپلئون» وسط آشوب خانواده رأس ساعت یک ظهر، عاشق شده تا کشف «کمال‌الملک» در فیلم «علی حاتمی» و...

سینمای به آتش کشیده و روایت مردی ناتمام

این شخصیت‌ها با کمک بازی خوب بازیگران، با مخاطب ارتباط برقرار کرده و کاملا ملموس است؛ هرچند که در یک دنیای جادویی جریان دارد. غیر از بازیگران عوامل دیگری هم به بار دراماتیک فیلم کمک کرده و احساسات مخاطب را برمی‌انگیزانند. بسیاری از قطعه‌های موسیقی هم در طول فیلمبرداری به صورت زنده اجرا شده‌اند و این به بازیگران اجازه داده‌است، تا اجرای طبیعی، احساسی و خارق‌العاده‌ای داشته‌باشند. درحقیقت برای یک فیلم موزیکال که بر اساس داستان جادوگر شهر از ساخته شده‌است، این فیلم احساسات زیادی را به جریان می‌اندازد.

درواقع در اینجا فقط شخصیت این دو نیست که با هم در تضاد هستند، پالت رنگی فیلم در ابتدا میدان نبردی بین رنگ سبز پوست الفابا و رنگ صورتی لباس گلیندا است. اما جلوه‌های بصری که در ابتدا گیج‌کننده به‌نظر می‌رسند، با پیشرفت فیلم، هماهنگی پیدا می‌کنند. صحنه‌ای در جنگلی پر از پوشش خزه‌ای از گیاهان و گلدسته‌هایی از شکوفه‌های ظریف و گلگون وجود دارد، که سرسبز و دوست‌داشتنی است و می‌درخشد و این یکی از چندین پیروزی قابل‌توجه برای بخش طراحی تولید، به رهبری ناتان کرولی است. «بیرون از ذهن من» به لطف سوژه و منبع اقتباسش لحظات خوبی دارد که می‌تواند بیننده را حسابی احساساتی کند. فیلم مجموعا سعی دارد حال‌و‌هوایی نوجوانانه (Coming of Age) داشته باشد و در این امر به خوبی موفق شده است.

نقد فیلم Sick of Myself 2022 - دوستی ها

اگرچه الفابا از خواهرش، مراقبت می‌کند، از نظر عاطفی در دانشگاه شیز بیدار و آگاه می‌شود، جایی که استعدادهای جادویی او توسط یک مربی دیده می‌شود. او و گلیندا به طور جداگانه با یک شاهزاده نه‌چندان جذاب آشنا می‌شوند و به‌تدریج الفابا عشق را هم تجربه می‌کند. او می‌تواند به بروز احساسات خود نزدیک شده و از بعد آسیب‌دیده و ترسیده‌اش فاصله بگیرد.

نمایش زمانی که گوزن‌ها آواز می‌خوانند در سالن شیشه‌ای مجموعه نمایش هما هنوز روی صحنه است. باشگاه فیلم‌بازها و سریال‌بین‌های حرفه‌ای؛ فیلیموشات جایی است که فرصت بیشتری برای خواندن و تأمل درباره فیلم‌ها و سریال‌ها داریم. قصد داریم منبع خبرها، گفت‌وگوها، گزارش‌ها و نقدهای مربوط به محصول‌های فیلیمو باشیم.

داستان تا جایی پیش می‌رود که قدرت‌های منحصربه‌فرد الفابا مشخص می‌شود و او به نیت بد اطرافیان به‌ظاهر خوب خود پی می‌برد. هرچند گلیندا همچنان شخصیت خوب خود را تا پایان داستان حفظ می‌کند. البته اینجا پایان داستان نیست، چون در اوج روایت، فیلم به پایان می‌رسد و باید منتظر ساخت و اکران بخش دوم آن باشیم.

یک نکته خاص درباره این فیلم بازی و آواز خواننده جوان آریانا گرانده است. باوجود اینکه این هنرمند از کودکی در آثار سینمایی و تلوزیونی زیادی بازی کرده‌است، شرور به او درخشیدن در یکی از نقش‌های اصلی فیلم را پیشنهاد می‌دهد. فیلمی که در آن بیشتر از هر زمان دیگری دامنه وسیع آوازی و صدای آریانا گرانده شنیده می‌شود. اما جدای از این موضوع، آیا این موزیکال متفاوت ارزش تماشا دارد؟ در این مقاله مایکت قرار است فیلم شرور را بیشتر معرفی و بررسی کنیم. نقش پیچیدگی‌های فراوان دارد، مردی در آستانه پیری روایت خودش را از کودکی شروع می‌کند، او حواسش هست که باید کماکان راوی سالخورده باشد و از یک حدی از آن سن‌وسال نقش نلغزد با آنکه باید کودکی و نوجوانی و جوانی و پیری را بازی کند.

اما نکته‌ای که باعث شد من از اواسط فیلم ارتباطم را با آن از دست بدهم؛ این بود که فیلمساز سعی داشت حرف‌های مهمی که جایش در فیلم نبود را در فیلم بچپاند و همین باعث شد که آن فضای دوست‌داشتنی کودکانه فیلم از بین برود. اما خوشبختانه در «بیرون از ذهن من» فیلمساز از همان ابتدا به بیننده اعلام می‌کند که قرار است فیلمی سرگرم‌کننده به سبکی ساده درباره کاراکتری متفاوت ارائه دهد که به خوبی تا پایان به همین موضوع وفادار می‌ماند و به سرانجام می‌رساند. صرفا قرار است فیلمی قابل قبول درباره ملودی ببینیم تا تلنگری به ما درباره برخوردمان با چنین افرادی باشد. شرور محصول سال 2024، اولین قسمت از یک اقتباس دو قسمتی است، که بخش دوم آن قرار است در نوامبر 2025 اکران شود. فیلم شرور فروش بالایی در گیشه داشته و بعضی از جنبه‌های آن، نظر مثبت منتقدان را به‌دست آورده‌است.

شخصیت گرانده اولین کسی است که جادوگر سبز رنگ را همان‌طور که هست می‌بیند؛ یک زن جوان به شدت آسیب‌دیده که آرزوی تعلق داشتن دارد. همچنین فرصت بیشتری هم برای ایجاد ارتباط و درک نوع رابطه و دوستی بین گلیندا و الفابا در این فیلم وجود دارد. در فیلم شرور همچنین شخصیت‌ها نوعی واکنش عاطفی از خود نشان می‌دهند، که کاملا توسط مخاطب احساس می‌شود.

شیمی متقاعدکننده آریانا گرانده و سینتیا اریوو

او همچنین با دامنه وسیع صدایش بارها و بارها در طول فیلم شوخی می‌کند و نت‌های بلند را به جملات ساده‌ تبدیل می‌کند. الفابا کسی است که از طرد شدن و اندوه به عشق، سختگیری و در نهایت خشم می‌رسد. بازی او یک اجرای خاص نیست، اما شخصیت الفابا را به خوبی می‌سازد. به همین دلیل است که با اینکه الفابا شخصیت منفور فیلم محسوب می‌شود که قرار نیست کسی برایش سوگواری کند، مخاطب به‌خوبی او را در قلب خود راه می‌دهد. حتی کار به جایی می‌رسد که با تمام شدن فیلم، هیچ‌کس دوست ندارد الفابا به جادوگر بدجنس غرب تبدیل شود.

تعادل میان زندگی و کار در دنیای امروز

درحقیقت فیلم فاصله زیادی با یک اثر اقتباسی موفق دارد، هرچند به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان از نقاط قوت آن چشم پوشید. با این وجود وقتی شما به‌عنوان فیلمساز به سراغ برداشت از اثری می‌روید که در فرهنگ عام جایگاه ویژه‌ای دارد، باید تمام توان خود را به‌کار گیرید. چراکه مخاطب از شخصیت‌ها و روایت اصلی تصاویر زیادی در ذهن دارد که به‌هیچ‌عنوان نمی‌خواهد خراب شود. البته اگر بگوییم فیلم شرور این تصویر را خراب کرده‌، بی‌انصافی است اما، می‌توانست بهتر نشان داده‌شود. در آخر اینکه، با وجود ایراداتش، فیلم شرور همیشه سرگرم‌کننده است، نه فقط به این دلیل که برداشتی از داستان جادوگر شهر از است. در این فیلم همچنین تماشای شخصیت‌های رنگارنگ و نامتعارف در حال آواز خواندن، رقصیدن و گاهی پرواز در هوا بدون لباس ابرقهرمانی، سرگرم‌کننده است.

کارگردانان

تمام فیلم‌هایی که دیدیم «رؤیای آمریکایی» فروختند، انگیزشی حرف زدند و ما ساعت‌ها سر «کارهای» تکراری «سرکار» بودیم و هیچی دستمان را نگرفت. در پایان باید گفت فیلم «بیرون از ذهن من» یک فیلم ساده‌ی دوست‌داشتنی است که ملودی را به مثابه یک انسان عادی برای بیننده می‌سازد که صرفا محدودیت‌های جسمانی دارد. او مثل همه دوست دارد یاد بگیرد، رقابت کند، دوست پیدا کند، عاشق شود و به موفقیت دست پیدا کند. او یک انسان است درست عین همه‌ی ما و اگر ما حس متفاوتی اعم از ترحم به او داریم؛ مشکل خودمان است نه مشکل او. فیلم تلاش مذبوحانه برای شهرت و ثروت که مانند ویروسی همه‌گیر در جوامع آنلاین امروزی به وفور دیده می‌شود را به سخره می‌گیرد. گویی این‌که هر کار وحشتناکی برای جلب توجه انجام ‌شود، اعتیادی است که مانند سیگنه در وجود خیلی از انسان‌های معاصر ریشه دوانده است.

در ادامه نشان داده می‌شود که، هم الفابا و هم گلیندا تازه وارد دانشگاه شیز شده‌اند. اگرچه الفابا به‌عنوان دانشجو در این دانشگاه ثبت‌نام نکرده‌است، اما آنجا است تا به خواهر کوچکتر و معلولش کمک کند. اما معلم سختگیر دانشگاه شیز یعنی مادام موریبل با بازی میشل ییوی متکبر و افسانه‌ای که از محدودیت‌های صوتی خود عبور می‌کند، پتانسیل‌های بالقوه‌ای را در الفابا می‌بیند. این یک اتفاق به‌ظاهر بد است که به یک نتیجه شاید خوب منجر می‌شود. گلیندا از مادام موریبل می‌خواهد که به او هم درس جادوگری بدهد ولی مادام هیچ استعدادی در او نمی‌بیند. الفابا یک دختر طردشده با رنگ سبز و لباس‌های تیره‌رنگ است و گلیندا یک دختر شاد با لباس‌های روشن.

این زوج در حقیقت ناراضی، رقابتی و خودویرانگر هستند

دانشگاه شیز همچنین جایی است، که انسانیت الفابا در نهایت توسط همسالانش تشخیص داده می‌شود. الفابا و گلیندا با یکدیگر صمیمی می‌شوند و یک ارتباط واقعی بین آنها شکل می‌گیرد. با پیشروی داستان، روایت فرعی مربوط به حیوانات سخنگو پدیدار می‌شود. حیواناتی که به تدریج توانایی صحبت کردن به زبان آدمیزاد را از دست می‌دهند. پیتر دینکلیج صدای دکتر دیلاموند، پروفسوری که بز هم است را بازسازی می‌کند. در روند داستان شخصیت‌های شرور سعی می‌کنند صدای حیوانات را از بین برده و آنها را اسیر کنند.

دلیل کاهش فروش سینما در اروپا چیست؟ ۶.۶ میلیارد یورو فروش سال ۲۰۲۴

شاید خود ما یکی از همین رفتارهای ناخوشایند سیگنه و توماس را در زندگی واقعی از خودمان نشان داده باشیم. چیزی که دوست نداریم دیگران ببینند و تصویری که مایل نیستیم از ما در جمع شکل بگیرد. مخاطب با داستان دختری جوان به نام سیگنه مواجه است که یک زندگی کاملا معمولی را می‌گذراند.

{

کارگردانی با ایده و طراحی و احترام به مخاطب

|}

پس این فقط صدا نیست، که شخصیت گلیندا را در دل مخاطب جا می‌کند. با این‌حال، آریانا گرانده به‌عنوان خواننده دامنه آوازی بسیار گسترده‌ای دارد و از آخرین نت آن در اینجا استفاده می‌کند. هر بار پرت کردن دنباله موهای صاف او، بیننده را به خنده می‌اندازد و او از این حرکات زیاد دارد.

برای چنین قصه نامتعارف اما آشنایی، فیلمساز لحنی گروتسک گونه را برگزیده که در لحظاتی یادآور کمدی سیاه‌های درخشان سینمای مستقل آمریکا در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی است. سیگنه و توماس هردو آدم‌هایی عجیب و غریب اما باورپذیرند که کنارهم‌اند و نتیجه این هم‌کناری، نابودی کامل جسم و روح هردوشان (به ویژه سیگنه) خواهد بود. فیلم سرشار از غافلگیری‌های روایتی و لحنی است و دائم در صدد غافلگیر کردن تماشاگرش است که در اغلب موارد هم موفق عمل می‌کند.

{

درباره فیلم Sick of Myself

|}

خودم خسته شدم توسط Kristoffer Borgli کارگردانی شده و بازیگرانی همچون Kristine Kujath Thorp و Eirik Sæther و Fanny Vaager در آن ایفای نقش کرده اند. Sick of Myself از خودم خسته شدم محصول کشور نروژ در ژانر ترسناک،کمدی،درام و هیجان انگیز میباشد. فیلم Sick of Myself به فارسی از خودم خسته شدم به کارگردانی کریستوفر بورگلی (Kristoffer Borgli) است. اما درباره «مهدی غلامحیدری» نویسنده و نمایشنامه‌اش بسیار می‌توانم بنویسم، البته اینکه سال‌ها با هم رفاقت داریم بی‌تأثیر نیست.

درست است که کارگردان در این فیلم، یکی از موزیکال‌های بزرگ زمان ما را ساخته‌است، که یک سفر خیال‌انگیز به سرزمینی رویایی است، اما گاهی خودش هم فراموش می‌کند که در چه دنیایی زندگی می‌کند. با وجود طولانی بودن این فیلم و وفاداری بی‌رحمانه به بازیگران، گاهی مخاطب خسته می‌شود. شرور با وجود همه جاه‌طلبی‌ها و تکنیک‌های سینمایی‌اش، احساس نمی‌کند که می‌تواند، نسبت به منبعش آزادانه برداشت شود. بخش زیادی از فیلم شامل جمعیت زیادی است، که صحبت می‌کنند و آواز می‌خوانند. این در بحث تولید تا حدودی مزیت است، اما وقتی به مخاطب می‌رسد، می‌تواند خسته‌کننده باشد.

فیلم خودم خسته شدم (Sick of Myself) با نقش آفرینی بازیگرانی چون کریستین کوجات تورپ، ایریک ساتر، فانی واگر منتشر شد. در این شرایط، ممکن است افراد نیاز به حمایت‌های روانی بیشتری داشته باشند. تراپی آنلاین می‌تواند راهی موثر برای کمک به کسانی باشد که در مواجهه با احساسات پیچیده و چالش‌های زندگی دچار سردرگمی و فشار هستند. این نوع مشاوره می‌تواند به آن‌ها ابزارها و راهکارهایی برای مدیریت احساسات و بحران‌های درونی ارائه دهد، تا بتوانند از این مرحله‌ی دشوار عبور کنند و به سمت بهبودی حرکت کنند. جدیدترین فیلمهای ترسناک جهان را با دوبله فارسی و زیرنویس فارسی در وبسایت تخصصی ببینید.

این میزانسن که شاید فقط در فرهنگ ایرانی قابل‌فهم باشد، بسیار احساسی و تأثیرگذار است. سیگن و توماس زوجی ساکن اسلو هستند که سیگن یک باریستا و توماس یک هنرمند است که از وسایل خانه‌ی دزدی مجسمه می‌سازد. روایتی که در آن همه چیز هست، عشق و حسرت و عسرت و جنگ و مرگ و باز هم مرگ و تکرار پر تکرار روزها و لحظات.

این شخصیت به‌عنوان نشانگر تفاوت عمل می‌کند، تفاوتی که ممکن است کودکان را ترسانده باشد، اما دیگرانی را هم هیجان‌زده کرده‌است. با گذشت زمان، شهر از داستان‌های دیگری را خلق کرد، از جمله فیلم جادوگر که به‌عنوان یک اثر موزیکال با بازیگران کاملا سیاه‌پوست اقتباس شده‌بود، جایی که سیدنی لومت آن را با دایانا راس در نقش دوروتی و مایکل جکسون در نقش مترسک کارگردانی کرد. اما فیلم شرور محصول 2024 مستقیما به تفاوت نژاد نمی‌پردازد و به بینندگان واگذار می‌کند که با آن درگیر شوند یا نه. درحقیقت روایت ساده فیلم شرور، پتانسیل زیادی برای به چالش کشیدن دغدغه‌های انسان معاصر دارد.

شاید به همین دلیل است که کارگردان سعی نکرده‌است به فیلم خود هیچ رنگی از واقعیت یا وزن واقعی بدهد. حتی وقتی دوربین او در آسمان می‌چرخد، از رودخانه‌ها عبور می‌کند یا در دهکده‌ها حرکت می‌کند، همه‌چیز مانند صدای پس‌زمینه، دلپذیر و غیرواقعی به نظر می‌رسد. هرکسی که انتظار دارد کارگردان به این تصاویر روح بدهد، همانطور که پیتر جکسون با سرزمین میانه در حماسه‌های ارباب حلقه‌ها پیش می‌رود، بدون‌شک ناامید خواهدشد. در حقیقت شرور، تصاویرش و کل فیلم، بدون‌شک بزرگ و مهم هستند، اما اغلب کم‌عمق هم هستند. این فیلم توجه بیشتری از ما نمی‌خواهد و حس کنجکاوی ما را درباره جهان خود برنمی‌انگیزاند. و فیلم همچنان مضامین اصلی را که گاهی‌اوقات به ضرر خود می‌بیند، کنار می‌گذارد.

یکی از لذت‌های پایدار داستان جادوگر شهر از از زمان پیدایش، که مانند فیلم‌های ساخته‌شده در هالیوود قدیم بی‌نقص است، ترکیبی از سادگی روایی و درخشش ذاتی سینمایی آن است. این ویژگی تقریبا در تمام اقتباس‌های اثر دیده می‌شود، چون ماهیت داستان جادوگر شهر از همین است. مانند بسیاری از تولیدات بزرگ استودیویی، اولین فیلم محصول سال 1939 هم غرق در دریایی از چهره‌های سفید است، که تنهایی و تمایز چهره سبز، بامزه و شاید تمسخرآمیز همان جادوگر بدجنس غرب، برجسته می‌شود.

انتخاب بازیگر نقش اول فیلم، بهترین انتخاب و تصمیم فیلمساز بوده است. فیبی ری تیلور که خودش فلج مغزی است؛ نقش ملودی بروکس را ایفا می‌کند. چقدر خوب که یک فرد معلول برای این نقش انتخاب شده است و چقدر بهتر که توانسته چنین نقش‌آفرینی خوب و باورپذیری ارائه دهد. نقش‌آفرینی او واقعا خوب است و به خوبی توانسته چالش‌های درونی ملودی را نمایش دهد. فیلمنامه بیشتر سختی‌ها و موانع بیرونی ملودی را دستمایه قرار داده و سعی دارد نشان دهد که نگاه متفاوت معلم، مدیر مدرسه و همکلاسی‌های ملودی به او چقدر غیرمنصفانه است. البته نقش‌آفرینی خوب فیبی ری تیلور سبب می‎‌شود تا ما محدودیت‌های این کاراکتر را از طریق چشم‌هایش و یا در حرکات دستش موقعی که تلاش می‌کند تا چیزی را به بقیه بفهماند درک کنیم.

و چه خوب که «بیرون از ذهن من» به وعده‌اش عمل می‌کند و تا انتهای فیلم تلاشش را می‌کند تا ما به ملودی نگاه ترحم‌آمیز نداشته باشیم بلکه به او به چشم یک دختر باهوش عادی نگاه کنیم که صرفا محدودیت‌های جسمانی دارد. فیلم «بیرون از ذهن من» حتما ارزش تماشا دارد چرا که منبع اقتباس خوبی دارد. «بیرون از ذهن من» داستانی انسانی، قابل تأمل و کمتر دیده شده را دستمایه قرار داده است و سعی دارد به بررسی زندگی ملودی از دید خود او بپردازد و مشکلاتی که سر راهش قرار دارد را به بینندگان نمایش دهد. سینما هنری است که می‌تواند روح شما را از کالبدتان جدا کند و در موقعیت‌های گوناگون قرار دهد تا تجربه‌های گوناگونی داشته باشید. چه خوب که حالا بتوانیم زندگی یک دختر فلج مغزی نابغه را تجربه کنیم که علیرغم حرف‌های گوناگونی که در ذهن دارد اما به دلیل آسیب مغزی توانایی حرف زدن ندارد و حرف‌های ناگفتۀ فراوانی دارد. سیگن که به طور فزاینده ای تحت الشعاع شهرت اخیر نامزدش به عنوان یک هنرمند معاصر است که مجسمه هایی از مبلمان دزدیده شده خلق می کند، نقشه ای شرورانه برای بازپس گیری توجه شایسته خود در محیط Os...


فیلم مفت بر سینما شیراز